خانه کسی را دزد زد. فردا هر کس آمد گفت چرا دقت نکردی. چرا درها را سه قفله نکردی. چرا قلان کار را نکردی و یا چرا بهمان کار را نکردی. شخص به ستوه آمد و گفت حق با شماست. من باید همهی این کارها را میکردم؛ ولی چرا هیچکس نمیگوید نباید دزدی میشد.
حکایت ما حکایت همین بنده خداست. امسال هر کالا به طور متوسطچهار۴ بار تغییر قیمت پیدا کرده است. به طور متوسط ما هر هفته هزار و دویست شلف لیبل را عوض کردهایم. اگر انجام این کار را زمان سنجی کنید به این معناست که باید یا یک نفر را به هر فروشگاه اضافه میکردیم.
یعنی حدود ۲-۳ هزار نیرو برای این کار به تیم اضافه میشد که این به معنای بالارفتن هزینهها و جبران آن از تخفیفات است. کسی نمیپرسد که چرا باید یک کالا به طور متوسط هر یک و نیم ماه یک بار تغییر قیمت پیدا کند؟ نکتهی مهم دیگر این است که به کدام منطقی اشتباه یا قصور یکی از همکاران ما در یکی از دو هزار و سیصد شعبهی ما قابل تعمیم به کل فروشگاهها در ۴۰۰ شهر است. انتظار می رود که منتقدان کمی جانب عدالت و انصاف را رعایت کنند.